جير جيرك ها صدا ميكنند
گويي در رويا و خيال با من هستن
شايد سخن از دلهرگي دارن
شايد سخن از بي حوصلگي
شايد هم سخن از تنهايي
*****
اي كاش ميدانستم
اي كاش ...
چه كنم با جير جيرك هاي باغچه ي خانه ي قديمي
كه نيمه شب ها با صداي آنها به آرامش ميرسم
كه با صداي آنها به رويا هايم ميروم
*****
شب ها خواب هاي زيبايي ميبينم
گويي انگار خودم جير جيرك رويا ها هستم
همان جير جيرك خوش صداي خانه ي قديمي
گويي در رويا و خيال با من هستن
شايد سخن از دلهرگي دارن
شايد سخن از بي حوصلگي
شايد هم سخن از تنهايي
*****
اي كاش ميدانستم
اي كاش ...
چه كنم با جير جيرك هاي باغچه ي خانه ي قديمي
كه نيمه شب ها با صداي آنها به آرامش ميرسم
كه با صداي آنها به رويا هايم ميروم
*****
شب ها خواب هاي زيبايي ميبينم
گويي انگار خودم جير جيرك رويا ها هستم
همان جير جيرك خوش صداي خانه ي قديمي