۱۳۸۹ آذر ۱۸, پنجشنبه

جير جيرك

جير جيرك ها صدا ميكنند
گويي در رويا و خيال با من هستن
شايد سخن از دلهرگي دارن
شايد سخن از بي حوصلگي
شايد هم سخن از تنهايي

*****

اي كاش ميدانستم
اي كاش ...
 چه كنم با جير جيرك هاي باغچه ي خانه ي قديمي
كه نيمه شب ها با صداي آنها به آرامش ميرسم
كه با صداي آنها به رويا هايم ميروم

*****

شب ها خواب هاي زيبايي ميبينم
گويي انگار خودم جير جيرك رويا ها هستم
همان جير جيرك خوش صداي خانه ي قديمي

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر